وضعیت بنده در فاطمیه دوم
وضعیت بنده در فاطمیه سال ۱۴۰۴
دوشنبه ۲۶ آبان بود که یک چشم 👀 بنده درد گرفت و قرمز شد، ظهر بدتر شد . شب هم کوچک شد و نصف شب پلکش افتاد . وقتی توی چشم ام را نگاه کردم کاسه خون بود.
فردا هم چشم 👀 راستم مثل چشم 👀 چپم کوچک و متورم شد.
فقط می توانستم گریه کنم. که گریه 😢 چشم ام را بدتر می کرد.شب ها هم تا صبح قی وحشتناک می کرد. آرزو می کردم خدا دوباره یک قیافه معمولی به من بده که بتونم در اجتماع ظاهر شوم. احساس معلولیت می کردم نگاه های سنگین مردم را می دیدم.از ظاهرم خجالت می کشیدم، که بعد از دو هفته عادی شدم.
دخترم هم این مریضی را از من گرفت، اما نه به شدت من او هم بعد از چند روز خوب شد .بعد از دخترم شوهرم هم خفیف این بیماری را گرفت او هم خوب شد . الحمدلله
خدایا به حق چهارده معصوم تمام مریض ها را شفای عاجل عنایت فرما.
همه عمر بر ندارم ، سر از این خمار مستی
هنوز من نبودم، که تو در دلم نشستی
